924

...Was he the one, causing pain? With his careless dreaming

924

...Was he the one, causing pain? With his careless dreaming

روانشناس - رقص با رها

بالاخره شکست. تابوی رفتن پیش روانشناس. بعد از شاید 15 سال. جلسه ی خوبی بود. پر حرفی کردم. ولی از کل قضیه هیجان زده ام. اینکه یه سفر به درون خودم برای شناختن خودم بکنم. قبلش و بعدش هی حس های ضد و نقیض داشتم بین اینکه کار خیلی احمقانه ای کردم که اونجا رفتم و کار خیلی خوبی.


Obsessive Compulsive Personality Disorder.


تشخیصش بود. اومدم خونه و علائمش رو چک کردم. شباهت کمی داشت. ولی با گذشت چند روز همین جور که نسبت به رفتارم خود آگاه شده بودم و دقت می کردم، خیلی شباهتها بین رفتارم و نشانه هاش پیدا کردم. که بعضی اش خیلی باطنی و عمیق بودند و عمق بافت ها لایه های زیرین طرز فکرم و ریزترین و بدیهی ترین رفتارهام رو تشکیل می دادند. ولی امروز سر کلاس خصوصی ریاضیم یهو حس کردم که این تمرکز نداشتنم و این غایب از حال بودنم هم یه جورایی از همینه. تو آن همه ی وجودم تو درس نبود. به شکل گنگی انگار حواسم تو پس زمینه ی ناخودآگاهم جای دیگه بود (مثل تو مه، معلوم نبود کجا)، قدرت سی پی یوم رو یه چیزی اشغال کرده بود و همین حالم رو اونقدر گرفت که تقریبا یادگیری ام متوقف شد.


***


دیشب تو مهمونی تولد Sb 24 بودیم. خواهر مهتا هی اصرار می کرد که باید برقصم. هی اسم افراد مختلف رو میاورد و بعدش که بی خیال شد و رفت، یهو حواسم به رها جمع شد. و واقعا احساس کردم که دوست دارم یه روزی باهاش برقصم و حتی همون لحظه هم حاضر بودم. و واقعا هیچ بی رغبتی و تردیدی برای این کار نداشتم. چرا این طور بود؟ تو اون لحظه حتی دلم نمی خواست با همسر برقصم. ولی با رها چرا.

چرا؟ آیا چون اون رو یه Extension و از جنس خودم میدونم؟


نمی دونم.