924

...Was he the one, causing pain? With his careless dreaming

924

...Was he the one, causing pain? With his careless dreaming

سر دوراهی تا آخر عمر

آدم نمی دونه کی مغزش داره بهش حقه میزنه و کی نه.

دوباره امروز از اون روزهای بیکاریه. وقتی اومدم بعد یه ساعتی ور رفتن به روزنامه ها کتاب Management رو گذاشتم رو میز که بخونم. از لحظه ای که شروع کردم، همش دارم به هودم میگم که مگه الان اولویت تو کسب درآمد و بهبود و ضعیت اقتصادی نیست؟ پس چرا الان نشستی و صرفا وقتتو به متاب خوندنی میگذرونی که فقط برات راحت و ساده و دوست داشتنیه و هیچ زحمت اضافه ای رو بهت تحمیل نمی کنه. بجای اینکه دنبال باز کردن گره از کار باشی یا بشینی جدی و دقیق فکر کنی برای بیزنس شخصی خودت.

الان که ساعت رو نگاه می کنم حدود ساعت 3 هستش. کمتر از یک ساعت کتاب رو خوندم و برای فرار از این ذهنیت به اینترنت پناه آوردم. یه گشتی زدم و سر از سایتهای راهنمای آزمون کارشناسی ارشد در آوردم. یه بررسی روی وضعیت رشته های مدیریت و اقتصاد و ام بی ای انداختم. برای دو تا جلسه ی توجیهی فردا و پسون فردا توی ماهان ثبت نام کردم. بعدش سئوالای کنکور 91 رو واسه ام بی ای شروع کردم به زدن. به نظرم خیلی راحت میومد زبان هاش حتی فکر می کردم که 100 می زنم ولی تهش 70 در اومد. هوش ها رو هم که کلا هیچ کدوم رو نمی تونستم جواب بدم و ولش کردم.

آیا باید در وهله ی اول مطالعه ام رو ول نمی کردم؟ آیا واقعا مطالعه کردن یه جور وقت تلف کردنه؟ و حداقل استفاده از وقتی که می بایست صرف کار دیگه ای بشه؟ آیا من ترسو ام؟ اینقدر ترسو که جرات فکر کردن و طرح ریختن برای بیزنس جدید رو ندارم زمانی که فعلا راه برای موقعیت کاری دیگه بسته است؟ حتی از Buff  کمتر که تصمیم رو گرفت و دنبالش رفت و ظرف کمتر از یکسال تو مسیر جدید هر چند اولش قرار گرفت؟ آیا اگر چیزی افق آینده اش مشخص و واضح نباشه (چراغ ها تو مسیر 5 مایلی سبز نباشه) من هرگز نمی تونم با درصدی ریسک دنبالش برم؟ آیا من باید راه خودم رو بر مبنای چیزهایی که خودم دارم برم نه در مقایسه با دیگرانی که از نظر مالی از من جلو افتاده اند؟ آیا من به از ترس از دست ندادن Bottom Line خودم رو اسیر پایین ترین و بدترین موقعیت ها کردم؟ آیا نمن نمی تونم راهم رو پیدا کنم چون ته هیچ راهی رو نمی شه دید؟ و تا آخر عمر تو مرحله ی تصمیم گیری سر دوراهی میمونم؟


نمی دونم.


زهر مار.


سه و نیم ظهر شنبه

4 خرداد 92 - دفتر