924

...Was he the one, causing pain? With his careless dreaming

924

...Was he the one, causing pain? With his careless dreaming

فان

امشب از دویدن لذت بردم. همش اینجمله از یکی از این سایتهای رانینگ توی ذهنم بود که می گفت هدف اصلی از دویدن Fun هست. امشب بیشتر از اینکه به فکر زیاد دویدن یا یه ضرب دویدن سه دور باشم، به فکر این بودم که تو اون لحظه چجوری دویدن بیشتر بهم حال میده. اولش خیلی تند دویدم به خاطر همین نفسم گرفت و تو همون دور اول کمی راه رفتم. یه جاهایی با شلنگ تخته می دویدم. وقتی تموم شد و به سمت ماشین می دویدم یادم افتاد مه امروز اصلا به لاغر شدن یا کالری سوزوندن فکر نکردم. فقط داشتم حالشو می بردم.

***

یه دختره بود که پوزمو زد. دو سه دور دوید. یکی دوبار ازش جلو زدم ولی آخرین بار که ازم جلو زد دیگه نتونستم بهش برسم. جز کفش ورزشی حتی لباس ورزشی هم نداشت.

***

کم کم دارم با نیمبوس ها کنار میام!

***

امروز رام ازم مرخصی ساعتی خواست. بهش ندادم. برگه ی مرخصی رو که روی میزم گذاشته بود برداشت و مچاله کرد. خیلی عصبانی شدم. ولی عکس العملی نشون ندادم. از یک طرف حتما باید ادبش کنم، از یه طرف هم دلم نمی خواد عقده ای بازی در بیارم. اگه اسکن بود چکار می کرد؟ امروز داشتم واقعا به کنارگذاشتنش جدی فکر می کردم. شاید این کاریه که باید خیلی زودتر از اینا انجام می دادم. شاید جیحون راست می گفت. اون در حد جایگاهش نیست.


یکشنبه شب - 1 بهمن 91

خونه ی پدر همسر محترم - 10:45 شب

هال

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد